چکیده تفسیر سوره کافرون (1399/01/22)
سوره مبارکهای که «علم بالغلبة» آن «الکافرون»
ظاهراً در مکه نازل شده است
صدر این سوره با
قُلْ
شروع میشود خدای سبحان در چند جا به وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
قُلْ
؛
تا روشن بشود که صدر و ساقه این کتاب نورانی «کلام الله» است، نه چیزی کم شد و نه چیزی زیاد.
ظاهر این کلمه این است که فرمود به کفار بگو:
یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ
نه من مکتب شما را در هیچ کاری از کارهای توصّلی و عبادی اجرا میکنم و نه شما پیرو معتقدات من هستید و عبادت میکنید خدا را.
شأن نزول آن طبق بعضی از روایات روشن هست؛ چون پیشنهادی که به محضر دادند این بود که
سالی شما معبودهای ما را بپرستید سال دیگر ما معبودهای شما را بپرستیم
طرز پیشنهادهای گوناگون برای این بود که آنها نه دین را شناختند و نه وجود مبارک حضرت را که حامل وحی و نبوت الهی است.
بعد از اینکه از بیادبی ناامید شدند و دیگر آن سخنان سحر و شعبده و جادو و کهانت و مانند آن را نمیگفتند یا تکرار نمیکردند، پیشنهاد تغییر و تبدیل دادند که بعضی از مطالب توحیدی را تغییر بده که وجود مبارک حضرت طبق آیاتی که نازل شد فرمود:
مَا یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّ مَا یُوحَی إِلَیَّ
[1] این قرآن متن حق است نه من گفتم نه دیگری، فقط «کلام الله» است که در کلام الهی، سنت الهی، سیره الهی نه تبدیلی راه دارد و نه تغییری، چون او جز حق نمیگوید و حق تغییرپذیر نیست
فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاّ الضَّلاَلُ
[2] بعد از اینکه بیان فرمود صدر و ساقه قرآن حق است «لا ریب فیه»، صدق است «لا کذب فیه»، خیر است «لا شرّ فیه» حَسَن است «لا قبح فیه»، تغییرناپذیر است راههای دیگر را پیشنهاد دادند
این نظیر مصالحه در مال، مصالحه در حق، مصالحه در زمین و مِلک و مُلک و مانند آن است. در این بخش سوم چون بخش اول آن بخشهای اهانتآمیز بود که گذشت. بخش دوم بخش تغییر و تبدیل موضعی بود که ناامید شدند. بخش سوم این بود که کاری به مکتب نداریم که شما عوض بکنید، مکتب تو و قرآن تو هر چه هست خودت در روش و در منش برنامهات را عوض کن تا روشن بشود که شما هم حق هستید ما هم حق هستید مثلاً،
این را هم ذات اقدس الهی فرمود این کار ممکن نیست
برای اینکه این سخن از گذشت مال و حق و مانند آن نیست صدر و ساقه قرآن «حق لا ریب فیه» است «صدق لا کذب فیه»، «خیر لا شرّ فیه»، «حَسن لا قبیح فیه»، صدر و ساقه آن این است.
آمیزش و اختلاط باطل با حق ولو یک ذرّه،
باطل هر جا راه پیدا کرد مهلک است، آن حق را هم به فساد میکشاند
خیر اگر گرفتار اشتراک و ابتلا به شرّ پیدا کرد آن شرّ مهلک است نه مستهلک. قبیح مهلک است نه مستهلک و کذب مهلک است نه مستهلک. اگر هر کدام از این عناوین یاد شده با دیگری همراه بشود باعث هلاکت اوست نه اینکه خودش مستهلک بشود.
دو محذور دارد: یکی اینکه أصلا معصوم دست به خلاف نمیزند ولو آن مستهلک بشود؛ ثانیاً حریم عصمت و حریم وحی منزه از آن است که یک ذره باطل ببیند آنکه باطل میبیند به هلاکت اقدام کرده است.
بنابراین بین استهلاک و اهلاک فرق است و این مطلب چه درباره اصل مکتب باشد چه درباره روش و منش وجود مبارک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد؛ زیرا این معصوم طوری است که گفتار او، رفتار او، منش او، قیام او، قعود او حجت خداست. اینکه درباره برخی از معصومین مثلاً وجود مبارک ولیّ عصر(ارواحنا فداه) که ما به تمام لحظات و قیام و قعود و قرائت و سکوت و همه اینها سلام عرض میکنیم برای آن است که این انسان کامل معصوم از او جز خیر نخواهد آمد، از او جز سنت حق، قول حق، فعل حق، تقریر حق نخواهد بود؛ لذا میگوییم: «اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْعُدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقُومُ اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْرَأُ وَ تُبَیِّنُ».[3]
ذات اقدس الهی فرمود حق با کسی مصالحه نمیکند، حق کم نمیگذارد حق تغییرپذیر نیست، حق اگر مقداری فاصله بگیرد آن خلأ را باطل پر میکند که باعث هلاکت حق است و رازش این است که درباره خود حَرَم امن قول حق، این بطلانپذیر نیست به هیچ وجه
أَ غَیْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِیًّا
[4]
اگر در حَرَم امن جِدّ مقداری لعب و لهو و مانند آن راه پیدا کند تکاثری است که قبلاً بحثش گذشت یک امر بیّن الغی است، لحظهای تکاثر در حرم امن کوثر راه پیدا کند کوثر را به تکاثر میکشاند. لعب جِدّ را لعب میکند، لهو جِدّ را لهو میکند آن کارهایی که درباره دنیا راه پیدا کرده است که فرمود:
أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِی الأمْوَالِ
[6] هر کدام از این عناوین پنجگانه وارد حرم امن دین بشوند این حق را باطل میکنند این صدق را کذب میکنند این خیر را شرّ میکنند، هر جا تکاثر راه پیدا کرد به کوثر آسیب میرساند. این طور است که مصالحه کردن و مانند آن اصلاً روا نیست.
پس دو تا فصل است: یکی حرم امن حریم قرآن کریم مصون از هر گونه سازش است؛ دیگر حرم امن خود پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) محفوظ از هر گونه صلح و سازش است. نه او اهل مداهنه است، نه قرآن سهمپذیر است شرکتپذیر است
حق با باطل به هیچ نحو شرکتپذیر نیست شرک را ذات اقدس الهی هباء منثور میداند
وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً
[8] و ما باید بدانیم که مسئله کنار آمدن و صلح کردن و سازش کردن با باطل این باعث استهلاک باطل نمیشود، باعث اهلاک باطل میشود که حق را از بین میبرد.
بیان نورانی امیر بیان علی بن ابیطالب(علیه افضل صلوات المصلین) که او جان پیغمبر است براساس آیه نورانی «مباهله»:
وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ
[9] او هم صریحاً اعلام کرد: «مَا عَلَیَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقَّ وَ خَابَطَ الْغَی مِنْ إِدْهَانٍ وَ لَا إِیهَان»[10] در باطلزدایی مبارزه با باطل مبارزه با کفر و شرک، نه اهل ادهان هستم نه اهل ایهان. نه اهل صلح و سازش هستم که حق و باطل را باهم مصالحه بدهم، صدق و کذب را خیر و شرّ را حسن و قبیح را کفر و ایمان را باهم مصالحه بدهم و نه در کار خودم با روغنمالی بسنده میکنم، من مرد جِدّ هستم مرد لهو نیستم مرد لعب نیستم
اینها سنّتشان را از خود دین دارند و خود دین وقتی میگوید:
قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ
؛ اینکه دارد «الله واحد لا شریک له» برای آن است که حق جایی برای باطل نمیگذارد کل صحنه را پر کرده است.
پس نه در فصل اول جا برای سازش است نه در فصل دوم جا برای سازش است که این سازش عین سوزش است، این تکاثر وقتی به کوثر راه پیدا کرد کوثر را تکاثر میکند نه اینکه خود به کوثر تبدیل بشود؛ لذا این آیه نازل شد که بگو
أَیُّهَا الْکافِرُونَ
آنچه را که شما میپرستید من نمیپرستم چه اینکه آنچه را من میپرستم شما نمیپرستید، کفر در درون شما رسوخ کرده است
در مسائل مبارزاتی جنگ و صلح و مانند آن میشود زمانی را زمان هدنه و صلح و مانند آن قرار داد زمانی هم جنگید که بعد فرمود:
فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ
[12] متارکه در جنگ، متارکه در طرد جنگ سرد و مانند آن این بله، ممکن است انسان صلحنامهای را امضا کند که در این چند مدت، ما باهم نجنگیم.
مادامی که اینها به عهدنامه و صلحنامه و ترک جنگ وفادار هستند شما هم وفادار باشید و اگر دیدید دارند خیانت میکنند این قطعنامه را و این عهدنامه را به اینها بینداز و فریب نخورید هرگز!
این مسئله امور عادی است و جنگ و صلح است، نه مسئله مکتب و مسئله عبادت. آن مسئله مکتب که به هر نحوی باشد جدّاً نهی شد تغییر و تبدیل، حذف، همه نفی شد و این هم وجود مبارک پیغمبر صریحاً فرمود، نه آنچه را که شما میپرستید من میپرستم نه آنچه را که من میپرستم شما میپرستید
بعد فرمود شما دین خودتان را داشته باشید ما هم دین خودمان را. فعلاً جا برای جنگ نیست؛ جا برای سازش نیست وقتی شما نمیپذیرید آیاتی هم نازل شد که خود آنها گفتند
سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظین
[14] و ذات اقدس الهی هم فرمود:
سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ
[15]
مگر قرآن برای همان چند نفر مردم جاهلی حجاز آمد؟ این برای مشارق ارض و مغارب ارض آمد «لمن فی الأرض» آمد،
وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها
[16] آمد. این
یَا أَیُّهَا النَّاسُ
[17]ها، این
لاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ
[18] که بارها روشن شد قرآن سه بخش دارد هر سه بخش آن هم در همان مکه نازل شد در مدینه نازل شد مشترک بود بخش ملی و محلی که مربوط به مسلمین است، بخش منطقهای که مربوط به موحدان عالم است اعم از مسلمانها و مسیحیها و کلیمیها و زرتشتیها و مانند آن و هم بخش جهانی است که مربوط به انسانیت است که با بشر کار دارد
اصلاً سوره «مدّثّر» که در اوایل بعثت در مکه نازل شد دو بار فرمود در همان سوره «مدّثّر»
نَذیراً لِلْبَشَر
،[19]
ذِکْری لِلْبَشَرِ
[20] یعنی این کتاب حقوق بشر است کاری به عرب و عجم و تازی و فارسی ندارد.
بیان نورانی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است که فرمود دو فرشته از بزرگترین فرشتههای الهی از همان زادروز حضرت و در لحظاتی که مشغل شیر خوردن و بازداشت از شیر بود او را هدایت میکردند راهنمایی میکردند و هرگز به این معنا نبود که مثلاً حضرت قبل از نبوت غیر خدا را میپرستید تا آنها بگویند ما آنچه را که شما قبلاً میپرستیدید حالا میپرستیم.
نتیجه آن است که هم در فصل اول حرم امن حق مصون از اختلاط و التقاط و آمیزش و مداهنه و مانند آن است، هم در فصل دوم که سیره و سنت و سریره پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد مصون و معصوم از اختلاط و التقاط و آمیزش و کنارآمدن و مداهنه و کوتاه آمدن و مانند آن است که امیدواریم ذات اقدس الهی این دین را که کلمه الهی است به برکت قرآن و عترت به ویژه به ظهور حضرت بقیة الله(ارواحنا من سواه فداه) کاری بکند که
وَ کَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیا
[21]
به ما هم آن توفیق را بدهد که با حق معامله نکنیم با صدق و سنّت و خیر و حسنات الهی معامله نکنیم تا ظهور صاحب اصلی این دین.
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»