چکیده تفسیر سوره نصر جلسه 2 (1399/01/24)
سورههایی که سه آیه دارند جزء کوچکترین و کوتاهترین سور قرآن کریماند
منتها حروف این سوره «نصر» بیش از حروف سوره «کوثر» است
سوری که سه آیه دارند یکی سوره «عصر» است و سوره «کوثر» است و سوره «نصر»؛
در این سوره سه ضلعی و سه آیهای اول یک گزارش غیبی مطرح است که یک نصری هست و یک فتحی هست و یک وروج دستهجمعی افراد به اسلام است؛
یقیناً نصر الهی میآید یقیناً فتح الهی میآید یقیناً اقبال مردمی تحقق پیدا میکند؛ این را قبل از اینکه تحقق پیدا کند ذات اقدس الهی زمینهاش را فراهم کرد. فرمود در آن روزی که این سه برکت الهی حاصل شد شما هم سه کار باید بکنید: یکی تسبیح، یکی استغفار، یکی تحمید. این سه برکت و این وظیفه توحیدی در برابر آن سه نعمت الهی است.
بین نصر و فتح فرق است؛ نصر در نبرد رویارویی انسان با دشمن است که بر او پیروز میشود یاری حق شامل میشود و انسان پیروز میشود. فتح مربوط به سرزمین است نه مربوط به افراد
نمیگویند مردم را فتح کردند میگویند این سرزمین و این کشور را فتح کردند. مکه فتح شده است و مشرکین شکست خوردند که نصر برای رزمندههای میدان نبرد است و فتح برای سرزمین اینها است. اینها در اثر داشتن سرزمینی که به برکت کعبه که قبله مسلمین است و مطاف مسلمانهای جهان است و مانند آن، جریان ابرهه را که دیدند فکر کردند که این ناگشودنی است؛ ولی وقتی حضور رسول گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) و مجاهدان و رزمندههای مسلّح به این سرزمین را از نزدیک دیدند و ناچار شدند اسلحه را به زمین بگذارند آنگاه هم خودشان مسلمان شدند هم مردم شهرهای دیگر مثل یمن و امثال یمن
یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً
که دسته دسته میآمدند مدینه و اسلام میپذیرفتند.
گرچه در برابر اضلاع سهگانه این قسمت که نصر است و فتح است و دخول مردم در دین خدا؛ سه حکم دیگری بر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و همراهانش هست: یکی تسبیح است و یکی تحمید است و یکی استغفار.
در جریان تحمید و تسبیح و استغفار هم برهان اقامه کرد که او توّاب است
هر فیضی که نصیب انسان میشود کار خیری که انسان انجام میدهد محفوف به دو کار خیر است، هر برنامه خیری که انسان دارد چه علمی و چه عملی محفوف به دو برنامه علمی و عملی ذات اقدس الهی است. فیض اول از طرف خدا میآید
این به راه میافتد
وقتی راه افتاد کار خیر انجام داد در بخش سوم ذات اقدس الهی قبول میکند
یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ
.[6] پس اول بیدار کردن خداست، دوم حرکت انسان بیدار شده است، سوم پذیرش اعمال حسنه براساس
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها
[7] است.
در دعایی که ذات مقدس پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از نصر محقق، یک سو؛ و فتح محقق، از سوی دیگر؛ آمد کنار کعبه عرض کرد: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ صَدَقَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ».[8] الآن دو نکته مطرح است: یکی این دعای معروف: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ»[9] تأسیس است و نه تکرار، ثانیاً این «هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ» به توحید ناب برمیگردد،
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ» به تکرار برنمیگردد و تأسیس است یعنی «لا اله الا الله وحده ذاتاً، لا اله الا الله وحده وصفاً، لا اله الا الله وحده فعلاً»؛ آن ذات شریک ندارد آن صفات شریک ندارد آن فعل شبیه ندارد. گاهی در تعبیرات ذات اقدس الهی کارها را به خود افراد نسبت میدهد که شما کار خیری که انجام دادید خدا جزا میدهد. گاهی میفرماید خدا به دست شما انجام داده است. گاهی میفرماید شما انجام ندادید خدا انجام داد. این مراحل توحید تکرار نیست تأسیس است
گاهی میفرماید:
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها
که کار خیر را به خود اشخاص نسبت میدهد. گاهی میفرماید نظیر آنچه به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمَی
[10] که این رمی را هم به پیغمبر اسناد میدهد هم به خودش منتها میفرماید آن وقتی که تو رمی کردی رمی ما بود که به دست تو ظهور کرد
گاهی از این غنیتر و قویتر را در همان سوره بیان میکند که به مجاهدان میفرماید که
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ
،[11]
میفرماید شما انجام ندادید، شما مجرای فیض ذات اقدس الهی هستید، فعل خدا مظهر میخواهد
تمام حرفها در این بخش سوم است؛ یعنی منطقه فعل
یعنی شما مجرای فیض خدا و قدرت خدا و عمل خدا هستید. فعل خدا گاهی بلاواسطه است گاهی مع الواسطه
پس این مراحل سهگانه را که قرآن طرح میکند اول فعل را به خود شخص نسبت میدهد بدون اینکه نام ذات اقدس الهی را ببرد؛ فرمود مؤمنین کسانیاند که ایمان میآورند، عمل صالح میکنند، «ینفقون فی سبیل الله»،
وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً
[12] که فعل را به خود افراد نسبت میدهد. گاهی فعل را به افراد نسبت میدهد ولی میگوید که در حقیقت خدا انجام داد
وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمَی.
روایت آیات بعدی که بخش چهارم است مبیّن جمع بین این طوائف است که
قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ
[13] آن وقت این أَیْدِیکُمْ
هم میشود «ید الله». این «ید الله» فعل خداست و فعل مظهر میخواهد، انسان یکی از افعال الهی است؛ منتها حسناتش از آنِ ذات اقدس الهی است. در اسناد سیئه که به خود شخص برمیگردد یک لطیفه عقلی است که نقص بالا نمیرود.
هر چه که از حسنه است
فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفْسِکَ.[14]
این چهار طایفه از آیه روشن میکند که کجا باید به خدا اسناد داد کجا باید به بنده اسناد داد، کجا باید تلفیقی سخن گفت، کجا باید تعلیلی سخن گفت
پس هم آن تکرار نیست تأسیس سهگانه توحید ذاتی و وصفی و فعلی است و هم این شکست دادن الا و لابد منحصراً به ذات اقدس الهی است که «وَ هَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ». اگر این چنین است نصر از آنِ الله است «وحده»، فتح از آنِ الله است «وحده»، دخول مردم در دین خدا به برکت و توفیق الله است «وحده»؛
لذا انسان وقتی کار خیر انجام میدهد باید شاکر باشد که این توفیق به دست او انجام شد
یمنیها با طوع و رغبت دسته دسته وارد مدینه شدند و عرض ارادت کردند و دین آوردند حضرت فرمود: «أَفْضَلُ الْإِیمَانُ یَمَانِیٌّ وَ الْحِکْمَةُ یَمَانِیَّةٌ»؛[16] یعنی مردم یمن این توفیق را دارند که بیش از دیگران و پیش از دیگران جزء یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً بشوند
حکمت نظری یمانی است حکمت عملی یمانی است یعنی مردم این سرزمین موفقتر هستند، در بحثهای اندیشهای و در بحثهای انگیزهای، در بحثهای علوم عقلی، در بحثهای علوم نقلی؛ منتها اینها باید قدر خود را بدانند آن حیثیت اصیل خود را ارزیابی کنند.
این سه مطلب امر غیبی مسلّم است و خدای سبحان خبر داد. اگر غیب و شهود برای اوست
لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ
؛[19] او نه تنها
عَالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ
[20] است بلکه مالک غیب و شهادت است چون
لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ. یک وقت است که میگوییم خدا علم به غیب دارد، یک وقت میگوییم آنچه غایب است ملک اوست، مالک از ملک خود یقیناً خبر دارد، غیب سماوات و ارض و باطن سماوات و ارض هم برای اوست همان طوری که ظاهر سماوات و ارض برای اوست و در این بخش هم گزارش داد و خبر داد از سه امر غیبی: یکی نصر است که یقیناً واقع شد یکی فتح است که یقیناً واقع شد
وقتی به کنار کعبه آمد بعد از حمد الهی عرض کرد: «صَدَقَ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ». سرّ پیروز شدن پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و در نتیجه پیروز شدن پیروان آن حضرت، عبودیت آن حضرت است. عبد را خدا یاری میکند؛ الیوم هم اگر کسی عبد او بود یقیناً او را یاری میکند؛ آن وقت کار عبد میشود دست او، فعل عبد میشود فعل او، مبارزه عبد و جهاد عبد میشود مبارزه و جهاد او
حالا تا چه اندازه خلوص باشد تفاوت است اینکه این چهار بخشی که نقل شد: یک بخش به اینکه کسی کار خیر انجام بدهد، یکی اینکه
وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ، یکی اینکه
قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَیْدِیکُمْ، یکی اینکه
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ
این مراحل چهارگانه این به توحید آن مجاهد برمیگردد، این به درجه قُرب آن مجاهد برمیگردد که امیدواریم این توفیق ـ إنشاءالله ـ نصیب همه ما بشود.
«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»